جدیدترین مجموعه منتشر شده از تشکل دیوار شهروند از رض است. رض پیش از این، مجموعه کوتاه رنگی و مجموعه بلند مزمن را منتشر کرده بود، که این مجموعه ها با استقبال خوبی از جانب مخاطبان رپفارسی روبرو شد.
هنرمندان مهمان در مجموعه بلند شهروند بامداد و نوید صدر می باشند و همچنین آهنگسازی این مجموعه نیز مانند مجموعه های قبل، آتور (احسان ضیاء) و مضراب هستند، البته آهنگسازی آهنگ های فراموشی و ماشین را فارسی (خسرو) انجام داده است.
- برای دریافت روی هر آهنگ کلیک کنید.
- شروع
- شهر
- فاصله (به همراه نوید)
- بده بره
- خاطره
- کنارم
- گریه نکن
- سر بخور
- فراموشی
- سراب (به همراه بامداد)
- برهوت
- ماشین (به همراه نوید)
- خانه به دوش (به همراه نوید)
- کاشتم
[cue id="235"]
متن و تفسیر
- برای دیدن متن یا تفسیر روی نام آهنگ کلیک کنید.
- برای نوشتن دیدگاه یا تفسیر خود در مورد هر بخش روی آیکون رو به روی آن بخش کلیک کنید.
شروع
- توضیح: این آهنگ متن واضحی دارد و نیاز به تفسیر ندارد، اما توضیحاتی مربوط به هر بیت را آماده کردیم که مفهوم را راحت تر متوجه شوید.
جدا از قبیله، لخت سرپا، پشتش طوفان نوح، دانشی که رفت به فنا
- این آهنگ در مورد زندگی انسان ها از گذشته تا به امروز هست و نشون میده که ما چه کردیم با دنیامون!
بازی مرحله یکه، قانون بقا، سنگ و برگ و چوب و آتش و شکار واسه غذا
- هیچ چیز برای زندگی نیست و انسان برای بقا تلاش میکنه (مثل انسان اولیه)
رو به روش دید رود، آب مایهی حیات، گفت هرچی دارم میکارم، تا یه چی دراد
- انسان کشاورزی رو کشف میکنه و یاد میگیره!
بذر توی مزرعه پخش، دورش کشید حصر، با دیوارای بلند، یه وقتی کسی نیاد
- برای خودش خونه درست میکنه و دورش دیوار میکشه چون همینطور زندگی داره نا امن تر میشه!
دشمن داشت یکی مثل خودش، زمین میخورن دوتایی توی راه بهشت، اینا رو ولش
- این احساس خطر از حیوان یا موجود خطرناکی نیست، بلکه انسان از انسان دیگه ای میترسه (فکر میکنم اون منظورش آدم و حواست که از بهشت به زمین میان)
مثل قارچ می شه ساختمون سبز، دل کوه سوراخ، جادهها توی دشت
- خونه ها و ساختمان ها زیاد میشن، دیوار ها رو برای کندن تونل سوراخ میکنن، و دشت ها رو خراب میکنن تا جاده بسازن (به عبارتی دارن دنیا رو نابود میکنن)
کوره های اتمی تولید میکنن همه برق، لا به لای موجا آدم ها غرق
مثل سرطانه، رشد میکنه میشه بزرگتر، وقتی که اوضاعش وخیم شد اسمش رو گذاشتن شهر
- این روند همینطور پیش میره و گسترش پیدا میکنه تا این که اسمش رو شهر میزارن
و من توی همین شهر یک شهروندم
شهر
هر جایی رفتم با خودم بودم، هرچیزی گفتم با خودم بودم
من خودم بودم تک تنها، تا همین الان با خودم موندم
من بی شکلم بی فرمم بی صدام، من نجوام تو گوش ریشههام
من یه بچهام میتونم هرچی بشم ولی هنوزهم پی بازی توی کوچههام
آسمون روی بام، ابر من با قطرههام، حدس میزنی وقتی میرسم پایین من کجام ؟
من خاکم، من دوتا پاتم، اگر بدویی باهاشون به روی بیشههام
حرفاتو نمیفهمم، داری چی میگی چی میگی؟
این ور نزدیکتره، یک کم تاریکتره ولی خودت که میبینی
به آتیش میکشم، وووو قیر داغ میکنه دود
شنم و ماسهام و فشار و صافم من میخواهم برسم زود
میکشم خط میسازم صف همه وسیلهان تو راه هدف
هزاری همنوع هم بشه تلف میچینم روی هم برسه سقف
من این بالام، تو زیر پاهام میشی یه شهر باهام میزنی حرف
خط خط راه راه روم روم ماشین، سیمان، آهن، آجر، کاشی
تیر برق، پیت نفت، چاه آب، شیر گازی، مصرف مصرف مصرف، بازی
تقدم با تقلب، تقدیم به قاضی، تنفس بی هوا، منطق فازی
تنفر با دست پر، برق تیزی آژیر، بوی خون، نیمه جون، خشونت واگیر
بورس بانک بیمه، کار و پول قرینه، اسناد زیر ضمیمه، خرج خرج بعد جریمه
نداره پشت صد تا میله، اگه داره اوضاع بد چنیمه
استخر، تخت، قصر، اسطبل، اسب، پر و پاش تو پس زمینه
تاج سر، دم پایی، مراقبت ویژه سرپایی، آمبولانسا تو حرکت، انسانیت سر پایین
آسفالت، عطر ناب، بو گلاب، سنگ، قبر، آفتاب تو بخار رو غبار بعد محو
فاصله
بخش ۱ - رض
روز از نو روزی از نو، میتنیم توی هم توی تو، بین من و تو فاصله کاشت، همینم شد باعث رشد
دلم کویره، تیوی که میلرزونیش، جونمو میخوام بدم ارزونیش
یه زمانی کوه بود ترسو نیست، ناخدا تویی که میگردونیش
کمر و غلام و قمر و همرو، شمال و جنوب و نهال و ثمر و
این همه شب تار و تا سحر و، با چشمون خمار از پیشم نه نه نرو
در میشه باز نور میاد تو، اون میره بیرون جا میزاره بو
میشم بی قرارش و میگم کو، هر جایی میره من میرم او سو
عطر تن تو بو میکشم روی سطح شهر، هر جا میری رد پاتو میبینم حتی تو شب، وقتی کسی پیشت نیست من خودم پیشتم، نور داره میره، بیا روشن کنیم دو تا شمع
یک و دو یک و دو یک و دو، من خوشحالم، دو تا شمع، من و تو من و تو من و تو هستیم با هم، دو تا شمع
بخش ۲ - نوید
در می شه باز، من میشم دور، از لای دستات و بین دو کوه
اون بومرنگم که هر وقت برم بعد برمیگردم، تو تابم میدی من چرخ میزنم
ظاهر شل، دارم میرقصم تو باطن خود، هر چی دور شدیم ریشه دادم، همینم شد باعث رشد
قطر کل زمینو، ریشهی دوریت درید و، زیر پای من و زیر پای تو با هم یه سرزمین شد
هی، بیا حرف بزنیم، قدم رو این مرز بزنیم، ما همیشه یه چیمون کمه، تو اون که هست غلت بزنیم
عطر تن تو بو میکشم روی سطح شهر، هر جا میری رد پاتو میبینم حتی تو شب، وقتی کسی پیشت نیست من خودم پیشتم، نور داره میره، بیا روشن کنیم دو تا شمع
یک و دو یک و دو یک و دو، من خوشحالم، دو تا شمع، من و تو من و تو من و تو هستیم با هم، دو تا شمع
بده بره
روی حرفم با خودمه روی ماهم، خورشید درونم و من داغم
پهنم سطح کیهان ، خونه ام سمت تهران، خلق میکنم از جونم تا وقتی داره امکان
بینهایت ، در نهایت، غیب میشه هرکی میگه باید نباید
صبر توو فاز ایوب ، غرب توو فاز شهرک، وقتی مخروبه میسازن پس میرن راه و برعکس
جلو پامون یه دره است، گذشت مسأله است، مظلوم مظلومه ، یکم ظالم بشه حذف
مجبور مجبوره ، یکم جابر بشه کم، توو این تابش کم ، منم تابع شکن
من از همون روزنه ام وسط ناکجا، نمیدونم تا کِی می تپم و تا کجا
ولی یه چیزو میدونم توو این راه صاف، خیلی چیزا نابجاست، خیلی چیزا نابجاست
این همه ترسو بِده بره، بار گناهو بِده بره، غرور اشتباهو بِده بره، بِده بره بِده بره بِده بره بِده بره
این همه غصه خوردنو تو بِده بره، این همه دروغ گفتنو تو بِده بره، تَوَهم جدا بودنو تو بِده بره، رد شو بره حل شو بره وصل شو بره بِده بره
روی حرفم با خودمه رو زمینم، چه از مریخ یا ونوس من این جا همینم
کل حرفم اینه که من هستم، کل حرفم این که من هسته ام
با آب جاریم ، با خاک همخواب، با باد میوزم با آتش گرما
من واسه رشد اینجا اومدم نه واسه جنجال، نه واسه صلح نه واسه جنگا
امنیت و خواستم ، شناخت رو پیدا کردم، اراده می گفت باید بریم بالاتر از گردن
گذشت روزای زردم ، اومد روزای سبزم، رسیدم تووی قلبم، رسیدن تووی قلبم
نتیجه اش شد صداقت شکوفه زد توو گلوم، با این حساب فقط یکی موند اون روبه رو
گرفت همه منو در بر، شدم تاجی بر سر، اونوقت خواستم باشم مسیری برای عبور
این همه ترسو بِده بره، بار گناهو بِده بره، غرور اشتباهو بِده بره، بِده بره بِده بره بِده بره بِده بره
این همه غصه خوردنو تو بِده بره، این همه دروغ گفتنو تو بِده بره، تَوَهم جدا بودنو تو بِده بره، رد شو بره حل شو بره وصل شو بره بِده بره
خاطره
تا بحال بهت گفتم چه قد زیبایی؟ دستت لای موهام میخونی لالایی
دلم درد میکنه، میگی خوب میشی الهی، هم میزنی با دست دیگهات نباتو توی چایی
پوشک و موشک بارون و اون دوران تو شک، دشمن جای دیگه، شهید سر کوچه است
حجلههای رنگی، لباسهای جنگی، قبرهای قطار با روکشهای سنگی
آژیر خطر یعنی روی سطح امن نیست، من تو بغلتم میدویی زیر زمین
تاریکی و ترس، با اون نور شمع، وضعیت سفیده یعنی بازم میشیم جمع
تو روزا یادم میره یادم میره، اون شبا یادم میاد یادم میاد، اون روزا یادم میره یادم میره، تو شبا یادم میاد یادم میاد
آفتاب، زمین، سبز، چمن، تقریبا کل خونواده دورهم جمعن
غذاها تو بقچهست، از قبل پختهاست، پنجاه نفری سر یک سفرهست
خنده و گفتن از هم دیگه، یکی ظرف غذا رو دستم میده
بعد ناهار بزرگترها فکر خواب، من کجام ؟ لای بچهها پی اکتشاف
درختهای بلوط، قلعهی مخوف، چیزی نبود جز چند تا جعبه چوب میوه
شب شده جمع کنیم دیره، هرکی تو یه ماشین سمت خونه میره
تو روزا یادم میره یادم میره، اون شبا یادم میاد یادم میاد، اون روزا یادم میره یادم میره، تو شبا یادم میاد یادم میاد
نشستیم تو ماشین پیش هم، جفتمون گوشی، سیم والک من
ازت میپرسم چی گوش میدی، شاید توجه بکنی یکم به من
لبخند، قدم زدن روی ماسهها، خطهای خزر، از اون حرفا که زبون قاصره، حرمت، گفتن، شرم، خطر
وسط تابستون یه ماهی بود، یادمه اون شب شام ماهی بود
خوابیدم به عشق اینکه صبح ببینمت، صبح بلند شدم دیدم جات خالی بود
تو روزا یادم میره یادم میره، اون شبا یادم میاد یادم میاد، اون روزا یادم میره یادم میره، تو شبا یادم میاد یادم میاد
جای خالیت از همین الان داره حس میشه، نشستیم صندلی عقب پیش هم دیگه
چمدونت از تو صندوق به من میگه، شاید که نبینمت چه برسه کم دیگه
حراس، بزرگراهست، میپیچیم راست همون جا فرودگاهست
باید وانمود کنم که هیچ حسی ندارم، با اینکه دلم این رو نمیخواست
اخم پشت شیشه، اشک پشت شیشه، گذرنامه تو دستت میری سمت گیشه
من وایستادم زل زدم خشک به تصویر، حتی نشد بهت بگم توی قلبمی همیشه
تو روزا یادم میره یادم میره، اون شبا یادم میاد یادم میاد، اون روزا یادم میره یادم میره، تو شبا یادم میاد یادم میاد
هی میره هی میاد، تصویرا میرن میان، هی میره هی میاد، تصویرا میرن میان
کنارم
وقتی تو کنارمی قدمام میدن معنی دستمو میگیری من میخورم زمین
بلند میشم میتکونی از تنم خاک نشون میدی راهی که میرسه به شیر آب
نه میشناسمت نه حتی دیدمت تو خواب لای سرسره ها و سر و صدا اون همه تاب
حست میکنم روز اول مدرسه امنیتی که تو گرماییه که تو دستشه
داد میزنن صف بشه یکه سه تقسیم من و تو تو یه کلاسیم دیگه نمیترسیم
وقتی تو کنارمی پیش بیاد هر چی فحش و مشت ولگد یخ بیار سرد شیم
میجنگیم و میشناسیم تا یه مرد شیم میفهمیم و میسازیم تا یه روز پدر شیم
وقتی تو کنارمی حس میکنم کاملم تو حملش میکنی ولی انگار من حاملم
دلم میخواد هر چی دارم و همه یه جا بدم تو بخندی اون بخنده من وا برم
وقتی تو کنارمی ندارم هیچ غمی خنده ها کمان شادیا کمین
دسته ها تو دستمون و دکمه ها زدیم بین توپ و تانک شدیم آدم آهنی
تو هم با منی میریم مرحله ی بعد غول آخرش مونده بالاخره میشه رد
دستگاه خاموشه من با خودم نشستم لب تخت فکر میکنم روز بعد فکر میکنی روز بعد
چی میاد به سرمون جز یه ذره مو همه رو میتراشمو میزنم از خونه بیرون
کف خیابون اون جا که درسه فراوون سختیا میان تا ته روز بشن آسون
وقتی تو کنارمی نمیشم هراسون مهرشهر رو پیاده میرم رو به لواسون
هم پای پاهامی رد میشیم از کوچه یک و یک تک تک رو هم کلوچه
دنیا و هزار دستش که همه پوچه یه خالی بازی کن برام تا که گل رو شه
یه گوشه نشستم اندیشه از پوشه تصاویر میریزن رو میز شیشه
مطالعه آزاد شک به یقین، یقین به باور همون واقعیتیه که هر آدمی توشه
تو هم کنارمی دمم گرمه، یه چیزی تو گلومه ورم کرده
اینا اعماق وجودمه توی سرمه، اون بالا معنی این پایین جمله رو لبمه
نخواستم با گفته هام بزنم صدمه وحدت یه کلمه اشهدمه
وقتی تو کنارمی وقت رفتنمه یه لحظه صبر بکن کفنم تنمه
اگه اینکاره باشی باز این کار رو میکنی باز عاشق میشی هیچ وقت نمیتونی به خودت بگی عاشق نشو، میشی
گریه نکن
ما باهم خوابیدیم بی هم بیدار شدیم، هم دیگه رو ندیدیم ، بازم بیمار شدیم
بیزار شدیم از دوری، انقدر به خودمون پیچیدیم مثل دو تا مار شدیم
سلام، رضام، هنوزم وسط گوسالههام، راه رفتم بینشون با این دوتا پام
توو این بازی هم فقط تو بودی باهام، سیگارها دود شدن ، کام و کام و کام، ما حرف نمیزنیم حتی لام تا کام
تصویر متوقف ، چی نوشتی هان ؟ ضعف منظور تووی … قطعی صدام
دوست دارم ، من هنوزم تو رو دارم، من هنوزم غرق توو افکارم ، حواسمم نیست به رفتارم
با سر توو دیوار، داد و بیداد، هر جایی که تو هستی اونجا رو دلم میخواد
خدا هم مارو میپاد ، بگو یادت میاد، کم و کم و کم جمع شد حالا شدن زیاد
دلم برات تنگه قد دول مورچه، میخوام حسودا کور نشن حسودی تموم شه
دنیا هم مثل موم شه ، ما بهش یه شکلی بدیم، ببین ببین ببین ببین...
مرگ اخرش نیست ، نه رض باورش نیست، ما موجیم برمیگردیم به دریا با تنی خیس
خیلی حرفا اینجا هست که گفتی نیست، گونهها و قطرهها و چهار تا دونه چشم خیس
گریه نکن، اینا همه یه خوابه ، اینا همه یه خوابه ، اینا همه یه خوابه، گریه نکن ، اینا همه سرابه ، اینا همه سرابه ، اینا همه سرابه
بیدار میشیم از خواب ، ما بودیم پیش هم، اشکاتو پاک میکنم از رو گونههاتو میگم
گریه نکن ، اینا همه یه خوابه ، اینا همه توو خوابه ، اینا همه سرابه
این یکی رویا نیست میخوام که واقعیت شه، جریان زمان از تووی رابطهمون قطع شه
تو وایستادی من وایستادم چمدونا پرت شه، قول بده که نمیری تا این روزا رد شه
قول دادم که میمونم هر چقدری بد شه، پنجاه من با پنجاه تو میتونه صد شه
برای من جایی جز آغوش تو نیست، شونهها و قطرهها و چهار تا دونه چشم خیس
گریه نکن، اینا همه یه خوابه ، اینا همه یه خوابه ، اینا همه یه خوابه، گریه نکن ، اینا همه سرابه ، اینا همه سرابه ، اینا همه سرابه
بیدار میشیم از خواب ، ما بودیم پیش هم، اشکاتو پاک میکنم از رو گونههاتو میگم
گریه نکن ، اینا همه یه خوابه ، اینا همه توو خوابه ، اینا همه سرابه
سر بخور
شیب زندگی رو سر بالایی رفتم، از خودم میپرسیدم چرا خستهام
هرچی محکم بیشترم فشار دید، ترک خورد و شروع شکستن
خرد میشد میریخت، خردههاشو میدیدم، لای قطرهها اون نگاهشو میدیدم
اون چیزی شدم که ریشههام خواستن، قد فهمم حالا میوههاشو میچینم
هزار راه بود تو همش چاه کندن، برای رد شدن پرامو وا کردم
از اون بالا دیدم ته همش یکیه، تا ته مسیر اون یکو صدا کردم
فرود سقوط مقصد، وسط زمین بازی من یه بچهام
دست میگیرم پله رو بالا میرم، نوک سرسره است شروع مجدد
سر بخور، سر رو به پایین، پایین، سر بخور، سر رو به پایین، پایین
رشتههای فکرم بودش منو میکشید، به خودم اومدم دیدم رسیدم وسط شیب
کارد خورده ته جیب، دنیا هم عوض شده، حتی نیستش شبیه همین یه دقیقه پیش
لحظه لحظه زمان توهمه، ظرفی توی کار نبود که فکر بکنم پره
نصف داشته هامون واسه فکر مردمه، نصفه خواستههامون تو ابرا گمه
همین هارو دیدم گفتم دیگه جلو نمیرم، همه بتازن و برن من میشینم رو زینم
خط صاف مثل درختا بی ریا، هر چقدر رشد بکنی نور میرسه به زیریا
تو این راهو میری یا فکر ارتفاعی؟ فتح قلهها نوک هرمهایی؟
یادت باشه وقتی میری ته سربالایی، اونطرف سراشیبی سر میخوری پایین
سر بخور، سر رو به پایین، پایین، سر بخور، سر رو به پایین، پایین
فراموشی
شادی، یه جایی تو درونه، بازی، کار هممونه، خوابیم این که معلومه، بیداریهامون وابسته به زمونه
خوشبختی لب بومه، کبوتره بال داره، پر میزنه هر وقتی حس و حال داره
نه قصر بزرگ نه سیاه چال داره، نه مجمع تشویق نه چوب دار داره
بگذریم، یارم رو چونهاش خال داره، محو نگاهشم، محو چشاشم
میخوام محو بشم حل بشم نباشم، خط بشم انحنای لباشم
رو هم رفته صوت توی گوش، قلب میتپه و مغز میرسه به جوش
یه صدای میگه تو این چرخه چرخ من کوش، امروز میخوامشو فردا میکنمش فراموش
همشو کردم فراموش، آتیش بود آب میریختم روش، میسوخت تا بشه خاکستر، خط های دود بعد خاموش
بده باد بزنم زیرش آتیش هست، یکمی خشک و ترم میشه قاطیش کرد
اینا که میبینی میسوزن همه خاطره است، جدایی، حرارت، نتیجه فاصله است
چی موندش واسه من جز دود، سر زندهها داد برای مردهها سکوت
وقتی بند ناف تو برید روز اول با پول، قبرو نقد میفروشن چک هم میکنن قبول
بیمهی عمرم مردم میدن بازماندهام، کارمه یه صفحه رو هزار بار خواندن
طعم تلخ تکرار و سهم انکار تو فهم اینکه این رویه از بیخ داره اشکال
زخم میشه رو تنم کو مرهم روش؟ باد میوزه و میگیرمش در آغوش
رد میشه از پارههامو میگه در گوش، هر چی که یاد گرفتی یه روزی میکنی فراموش
همشو کردم فراموش، آتیش بود آب میریختم روش، میسوخت تا بشه خاکستر، خطهای دود بعد خاموش، همشو کردم فراموش، همشو کردم فراموش
سراب
بخش ۱ - رض
اشرف مخلوقات با سر تووی سطل، ساکن تووی قبر، سر صبح کارگر ، سر ظهر باربر ، پنچر سر شب
ثابت بی حرکت ، قفل این صفحه رو کف دست، تصویرها میشن رد ، میبندن نقش رو پس مغز
تاثیر، چپ راست ، علم حس دل منطق، تعادل مسئله است ، یاد بگیر بکنی حلش
دود سرب بغل ورزش ، می ده بکنه ترکش، پیک و سر میده ، سرکش این راننده سمکش
تووی پیچ ، گیج و ویج ، انگار گرفتن جلوش هویج، توو هزار تووی خرگوش که حتی میشد بره مستقیم
با خودم میرم و از روز اول میدونستم رسیدم، از خودم میپرسم پ این همه وقت یه چی دیدم
سراب سراب سراب سراب، هرچی رو نشون دادن بهم بودش سراب
جز هیچ هیچی نیست، جز اون کسی نیست، من عازم سکوتم، غیر اینجا هیچ جای بدی نیست
بخش ۲ - بامداد
قلم برداشتم آه، حرف رو دوست داشتم، شعر گفتم از قدم از قدم، توو روز دیدم شب ترک برداشتم
یاد گرفتم پشت به زینم اگه ساکت بشینم یاد بگیرم
باد توو گوشم گفت برو سمت شرق، غرب برهنه گفت بیا سمت من
از عاشقها دیدم زخم کف دل، ترس ریختم از صفحه پس جلد
هرچی باشه میپذیرم، یه عقلم اهل فکر ، جسمم جنس گل
سُر خوردم ریختم تو جامت، مسیر من جاش پا به پاهامه
جفتمون توی حضورت گمیم، پشتمون سرابه جلومون سرابه
بگو چه کنم؟ بگو چه کنم؟، من گمم من گمم من روی یه پلم
من غروبو میخونم به شوق طلوع، من زل زدم به بدی ، خوب میخوام چه کنم ؟
تا جنگه میرم که جبرمه، چون شیرینه حل این مساله
دست من نیست و پای من میره، هرجا رو میبینم فقط یه چیزه
سراب سراب سراب سراب، هرچی رو نشون دادن بهم بودش سراب
جز هیچ هیچی نیست، جز اون کسی نیست، من عازم سکوتم، غیر اینجا هیچ جای بدی نیست
برهوت
این همه راه اومدیم، این همه این همه زمان گذشته، رسیدم سر جام، هنوزم سر پام
وعدهی عسل و ظرف طلا دروغه، همش زهرماره، تلخی تو کام
مینوشمش با عشق، مساله باوره، این تن یه ابزاره، کنترل تو سره
یادمه بال داشتم که پر پره، ازم گرفتنش پس میگیرم بلاخره
فکر من پروازه، یک یا دو نفره، سه یا پنج یا هشت یا سیزده تا که باشن همه
عشق من پروازه، یکی باشن همه، این همه رویامه تو فکر میکنی کمه
یه نمه ممه رو کن بشم از این فضا دور، همرو جادو کردی تو با چوب هالیوود
برید جلو بزنید بوق، همه واق واق دروغ، من این ذهنو خالی کردم هی نکنید شلوغ
رد میشی باز میزنی بوق، من قبولم تو کارنامهام، میرم راهم تا که بشم محو تو غروب
مثل لاکی لوک مثل ایستوود
خط افق یعنی اومد بخش بعد، دو تا روی ضرب سه تا ضد ضرب
وقتی خودم تشنهام بسازم تشنه لب؟ کسی پشت گیشه نیست همه وایستادن صف
این تصویر تو پوستر میزنه تورو گول، میشی یه سرباز میکنی قبول
دستت اسلحه است رت ت ت ت ت بوم، از بالا میچکه تا کل تصویر بشه خون
بعد مرگ همه میشن آزاد مهم آزاد زیستن بود نرسوندن آزار
دورم سیم خار دار، هی دارم با خار کار، شتر سینه کینه، شترم که خارخوار
رد میشم تو این برهوت جا میزارم کود، تو رو نمیدونم من میپیچم ملکوت
اونجا که عقل میزنه سوت، اونجا که دل میکشه ووووو، نوشتهها میرن تا تموم شه تو سکوت
بی حرکت ساکن، ابر متراکم، توی جریان توی باطن، حقیقت محض حاکم
توهم ها دورن، تصویرها پر نورن، دنیای بعد لمسه، تا ابد تو این خونهام
تا ابد تو این خونهام ، تا ابد تو این خونهام، تا ابد تو این خونهام ، تا ابد تو این خونهام
ماشین
بخش ۱ - نوید
قد کوتاه، تن سوراخ، جوش جوش، پرچ و پیچ، وسط دلم داغه، ولی تمام تنم سرد و لیز
گیریسو بمال رو ابروم، بیا لبو چرب کن با روغندون، هرچی که صرف بکنه میگم، من آخرین مدل سخنگو
برق بده، نور بدم، داد داری، بوق بزن، عقدهی قدرت داری بیا پول بده پام جون بکن
فروختیشون برسی به من، قوچ، شیر، اسب و گاو، عکسشونو رو تنم زدن بفهمی من از کجام
ماشینم ، ماشینم ، هولم بدی راه میرم، یه وقتی آدم بودم ولی الآن فقط ماشینم
بخش ۲ - رض
ماشینم ماشینم ، هولم بدی را میرم، یه وقتی آدم بودم ولی الان فقط ماشینم
ماشینم ماشینم ، سوخت میسوزونم و راه میرم، فکر میکردم که آدم بودم ولی الان من فقط ماشینم
جای لاستیک دارم دوتا پا ، از زمین کندم و رو هوا، معلق میخورم و توو فضا ، تازه فهمیدم که من کجام
یه نقطه ، نصف برنامههام قفله، نصف دیگرم دادن کد بهش
با جفت چشم نمیشه دید و کرد دل خوش بهش
بایو تک ، نانومتر ، تشخیص تحلیل ذهن فکر، مفصل رباط زرد پی ، سرتا پا وصل اوکی
هدف گم شد ، تووی پارکینگ پارک کردن اسمش تمدن شد
سرم پر شد ، از جریان قطع شدم کل تنم شل شد
ماشینم ، ماشینم ، هولم بدی راه میرم، یه وقتی آدم بودم ولی الآن فقط ماشینم
خانه به دوش
بخش ۱ - رض
دو تا خط رو سر شونهام، زندگی جمع توی کولهام
یه کهکشانه درونم، اجاره نه من صاحب خونهام
دستم چی؟ دستم هیچی، گوشم گوشی، سیمشم پیچپیچی
سرم سبز دلم سرخ مثل یه شیر، میون صلح به رنگ سفید
عجله ندارم کی میشه دیر، وقتی همه اینجا هستیم اسیر
سقف آسمون بلندترین سقفه، ستارهها لای شب توی قیر
هی میده گیر، دل و میگم میگه عشق بده به جاش هم شادی بگیر
میگه مشکلاتش و یه بازی ببین میشه دو تایی از این جا راضی بریم
میرم و میگردم برمیگردم میرم و میگردم برمیگردم
پا به هر جایی میزاره آدم خانه بدوش، طاقت موندن نداره آدم خانه بدوش
بخش ۲ - نوید
یه بادبادک بود تو رو کشید قدم قدم روی مرز
قد بلند، سرت تو ابر، موهاتو میبینی میگیره رنگ
یه دلتو که تو دادی رفت و یه دل دیگهاتم توی دستت
میبینی قطارا رد میشن، پر آدمای دو دل
نخ توی دستت ول، سِنِت جِلو چِشِت میشه چِهل
میای وایسی میبینی از اون بالا بادبادکت میکشه تو رو به
جای جدید، آشنای جدید، غریبه و رفیقای جدید
تصمیمای غلط نو، ترسی که واسه تو شده شوق
فکرات توی کولهات، سنگینی میکنه شونهات
رویاهات توی چمدونته و چمدونت شده خونت
پا به هر جایی میزاره آدم خانه بدوش، طاقت موندن نداره آدم خانه بدوش
کاشتم
این رگهای آسفالت میرن توو قلب شهر، ماشینا توو جریان ساختمونها خونشن
آدمهای تووشم همشون توو چشن، غذاها توو دهن میرن راهی روده شن
نصفی هضم نصفی دیگه فاضلاب، همون جایی که فرصت هست هنوز واسه تازهها
حل شدن تووی محیط ، فهمیدن توحید، تماشای دوباره روییدن جوونهها
ما رشد کردیم توو این شهر ، خاطرات شدن بیشتر، حرکت حتی تووی خاک ، توقف هیچ وقت
پی تنفر نیستم ، تعصب ! چی هست؟، وقتی تصویر کلا قشنگه چرا ببینم ریز تر؟
بزرگتر توو این شهر ، عاقلتر توو این شهر، عاشقتر توو این شهر ، میمونم توو این شهر
این راهها که آشنان ، این جریان توو ریشه است، این خطها موازی ، این شکلها کلیشه است
دور خودم میچرخم قد میکشم تهش میدم بار، اگه فشارم بیاد روم جای گل یهو در میآرمم خار
غم دل گیر شد گرفت تار ، منم براش زدم روی تنبک، قلبم گذاشتم وسط ضرب ولی دیگه گوشم نیست بدهکار
به حرفهای مفت دنبههای دم کلفته، بترسونن کنی خوف پ ، ولی بدون همه حرف مفته
سر سوزن روزنه ، به نظرم اون ور روشنه، مساله رشدمه ، ریشه ها میتنن سمت نور ، دونشم توو مشتمه
من کاشتم توو این شهر ، شاخهها شدن بیشتر، حرکت روی خاک ، توقف هیچ وقت
تصاحب کنم نیستم ، میخوام رشد کنم بی شک، وقتی تا ته راه عشقه ، ترس و میبینم ریز تر
با جرأت توو این شهر ، محکمتر توو این شهر، میخونم توو این شهر ، میشم رد از این شهر
این داستان که آشناست تصویرا توو شیشه است، این چرخها مساوی ، این چرخه همیشه است
دیدگاهی بنویسید
برای مشاهده دیدگاه های کاربران یا نوشتن دیدگاه کُلی راجع به این نوشته روی آیکون رو به رو کلیک کنید.