مجموعه اشتباه خوب از بهرام نورائی با آهنگسازی مهدیار آقاجانی عضو ملتفت و طراحی جلد ستاره ملک زاده در تاریخ سیزدهم تیرماه ۱۳۹۴ توسط بنیاد فرهنگ های مقاومت منتشر شد. این آلبوم در زمان انتشار جزو ۴ آلبوم پرفروش در آمازون قرار گرفت و از پرفروش ترین آثار رپ فارسی است.
دریافت مجموعه اشتباه خوب از بهرام از ساندکلاد بهرام:
soundcloud.com/bahram/sets/eshtebahe-khoob
متن و تفسیر
- برای دیدن متن یا تفسیر روی نام آهنگ کلیک کنید.
- برای نوشتن دیدگاه یا تفسیر خود در مورد هر بخش روی آیکون رو به روی آن بخش کلیک کنید.
خوب
حاصل آخرین درگیری قلب و مغز من یه اشتباه خوب بود، من تو این جنگ رشد کردم
جنگی که واسه من انگیزه شروع بود، زیر دستم یه مشت شعر نثرگونه بود
بالای سرم ترک های سقف خونه بود
من از نوع نگاهم حرف زدم با تو، بقیه ش مهارت بازی با حروف بود
من حرفامو زندگی کردم، زندگیمو نوشتم، انقدر عجیبه فقط بهش می خندم
من یه دنیا می سازم، واسه دیدنش چشاتو می بندم، چشامو می بندم
چشامو می بندم فقط پاک باش، خالص، ناب، بزرگ مثل فکرات قبل خواب
قلمت می چرخه اگه سفید باشی و صاف
این آغاز ماجرا بود، آغاز ماجرامون، اونا رو پولاشون بهم نزدیک کردما رو باورامون
من از بدو وجودم تنها چیزی که فهمیدم این صدا بود:
من احساسم و بی مرز، تو اشکات انعکاسمو دیدم
منو اشتباه کن، من بوی خوب کودکیتو می دم
و من اشتباه کردم، اشتباه کردم، یه اشتباه خوب
شروع رشد ما همینجاست، یه درگیری تو عمق فکرامون
ساز
تو دریایی و من قطره، تو یه کوهی و من صخره، اصلا تو خوبی من بد، من اونم که دنیا رو نمی فهمه
تو این دنیایی که یکی پادشاهه و اون یکی برده، من واسه دلم زنده م، اونم خوشحاله از کاری که کرده
منم و یه آسمون صاف شده سقف واسه خونه هام، منم و یه قلم و ورق و دستای پشت پرده
منم اون پسرک خام، پسر ناخلف بابام، واسم هم مهم نیست امروز جمعه ست یا سه شنبه
گور بابای غم، من می رسم به چیزی که لایقم، شاید توی زندگیم هم له شدم، ولی تموم میشه با خنده
منم و صدای من، این صدامه که می مونه جای من، من که رفتنی ام و بعد رفتنم معلوم می شه کی حقّه
منم و زمین صاف، راه میرم اون می چرخه آروم زیر پام، زندگی سخته ولی ببین که خوشحالم من
با این رخ بی نقاب، با این زبون سرخ و سر سبز می گم باز که یه یاغی ام، ولی ببین که خوشحالم من
فکرشم نمی کردم که یه روزی روزگاری بعداً، زل بزنم تو چش مشکلاتمو بهشون بگم که خوشبختم
آخ که توی احمق خوشحالی از روزای سختم، وقتی خوشیمو می بینی گر می گیری و من تو قدم بعدم
منم و این تن بی گناه، می نویسم زیر نور ماه، پشیمونم نشدم هیچوقت از کارایی که کردم
منم و این کله خراب، منم و این لیوان شراب، منم و این حرفایی که بیرون می زنه اَ قلبم
فقط با یه لبخند میشه خیلی مشکلاتو حل کرد، اگه آدمایی مثل تو نباشن که نمک بپاشن روی زخمم
بگو کدوم ور در خونه ست، فرقش چیه نمی دونم، وقتی قصه به ته برسه من همون کلاغ بی خونه م
منم و زمین صاف، راه میرم اون می چرخه آروم زیر پام، زندگی سخته ولی ببین که خوشحالم من
با این رخ بی نقاب، با این زبون سرخ و سر سبز می گم باز که یه یاغی ام، ولی ببین که خوشحالم من
همه با هم غریبن، فقط چشارو بستن و چریدن، آدما از کنار هم رد شدن ولی حتی همدیگه رو ندیدن
به هم می گن عزیزم، ولی شاید فقط از رو غریزه ست، اونا فقط می خوان رو هم بخوابن تا اینکه بفهمن ماده و نری هست
منم بین دروغ و کلک، منم مثل چرخ و فلک، مثل رفیقای شبیه آدمم دور خودم چرخیدم
منم تو این بوم پر رنگ، منم تو این صلح مثل جنگ، تو این زندگی مثل مرگ، به دنبال حقیقت
بعد از این شهر پر دود، بعد از این گنبد کبود، شاید یه جفت بال بهم بدن و یه جایی واسه پریدن
داداشا و خواهرای من، یعنی همین آدمای بد، زندگیمو کشتن، ولی من
منم و زمین صاف، راه میرم اون می چرخه آروم زیر پام، زندگی سخته ولی ببین که خوشحالم من
با این رخ بی نقاب، با این زبون سرخ و سر سبز می گم باز که یه یاغی ام، ولی ببین که خوشحالم من
لمس
از بچگی بهم گفتن بزرگ میشی یادت میره، من کوچیک شدم و یادم موند
و این یادم داد، که واقعیت همیشه خلاف گفته هاشون خواهد بود، نقطه
این آهنگ حالت روحی الآن منه، نه خوشگله، نه زشت، نه عامه پسند
نه واسه مهمونی خوبه نه تو یه ماشین وسط یه جاده پر از منظره قشنگ
نه خوبه نه بد، نه درسته نه غلط، نه سیاهه نه سفید، خاکستریه
این یعنی رنگ واقعیت، واقعیتی که میگه کل زندگی یه بازیه
رویاهات میکشنت جلو، خاطراتت میکشنت عقب، چی می مونه ازت؟
یه چیزی میشی به عمق افکارت و به طول زندگی
ولی این مهمه کی رفتنیه کی موندنی، کی تو حاشیه ست کی تو متن
کی یه جرقه ست واسه تغییر با چند خط شعر خوندنی، ولی این مهمه کی رفتنیه کی موندنی
کی تو حاشیه ست کی تو متن، کی یه جرقه ست واسه تغییر با چند خط شعر خوندنی، فقط با چند خط شعر خوندنی
زندگیم یه مجموعه منظم از بی نظمی هاست، یه مجموعه معقول از بی عقلیهام
له شده زیر پای عرف اجتماع، خوب ولی اشتباه
من ترکش کل جنگ ها تو شونه مه، من لای همین آهنگها خونه مه
من شعر نمی گم، من شعر می شم، این موسیقی واسه من عین بودنه
شما چی؟ شما که مام میهنو مالیدی زیر بغلت که بو نگیری
شما که خوبها رو بد کردی، ما اون مرزهای پیچیده و درهم مغز تورو رد کردیم
هی، این یعنی له شدن کلیشه ها نوبتی، این یعنی وطن ولی آدمای غربتی
این یعنی موسیقی مدرن تو جامعه خشک سنتی
منو می بینی؟ جلوی پام هیچ رد پایی نیست
(( تو اضطراب دستهای پر، آرامش دستهای خالی نیست ))
از این زمین نفرین شده تا آسمون بکر راهی نیست
منو می بینی؟ حتی افتخار می کنم به اشتباهام
هرچند کل گذشته مو، حالمو، آینده مو له شده دیدم زیرپاهات ولی...
ولی این مهمه کی رفتنیه کی موندنی، کی تو حاشیه ست کی تو متن
کی یه جرقه ست واسه تغییر با چند خط شعر خوندنی، ولی این مهمه کی رفتنیه کی موندنی
کی تو حاشیه ست کی تو متن، کی یه جرقه ست واسه تغییر با چند خط شعر خوندنی، فقط با چند خط شعر خوندنی
نگاه
منم موسیقی متن لحظه هات اگه زندگیت یه فیلم بر اساس واقعیته
با دلت بهم گوش کن ،زندگی تپش وسط سینه ته
نه غریبه م نه سرکرده، من عیناً تکرار میشم بازم اگه زمان برگرده
نه پشیمونم نه شرمنده، منم هذیون یه دنیای تب کرده
من دنیامو خودم آفریدم، زمانش هم طول می کشه تا آخرین درد
من یعنی اولین تولد تا آخرین مرگ، من یعنی اولین جوونه تا آخرین برگ
اونی که مغز هست وسط کله ش، می بینه منو وقتی صفحه برگشت
اونم که بی مغزه بگو بهش که پیدام می کنه توی عمق فکر بچه ش
بذا راکد بمونن، بذا بهم پشت کنن، من انتخاب کردم که درد بکشم و رشد کنم
حتی تو زمستون مثل سرو، سبز و تازه
زندگی تو شهر گخ منو مایید، انداختنم زندان که بکشنم پایین
همه میگفتن باید ساخت، آره باید ساخت از منو زندگیم فیلم
اینارو گفتم که بدونی تو رستمی تو یه شاهنامه خالی
ما با هم فرق داریم، من یاغی ام و تو یه نون به نرخ روز خور جاکشی مثل بقیه
من اندیشه م، تو یه مُد، من زندگیم تو هر لحظه ش، هم مسیر بوده هم مقصد
خوش به حال اونکه باهام موند و درکم کرد، وای به حال اونکه دگم بود، ترسید از تغییر و ترکم کرد
من امشب می خوابم، ده سال قبل صبح پا میشم و می نویسم ضدّ تو
که بازتولید می کنی همون فرهنگ تخمی رو که من قربانی شم
نه محدودم به زمان و مکان، نه حل میشم وسط حماقت عوام
تو خوشحالی از اینکه یه روز می میرم، در حالی که هر روز تولدمه توی مغز آدما
مخ تو ریشه ست، من یه ایده م، جوونه می زنم توت
باورم کن، کافیه بری تو فکر، تو سکوت، تا ساخته شم از نو
می خوای صفحه بشم بچرخم؟ یا رنگ بشم، نقش ببندم روی دیوار؟
انگشت اشاره م رو کلته، چون ریشه مشکل اینجاست
من ساکن همین ریشه م، از اینجام نمی رم هیچوقت به من میگن هیپ هاپ
تکرار
تو تو این اتاقی یا این اتاق تو ذهن من؟ من اشتباه کردم ولی کسی نکرده این اشتباهو مثل من
روزا سکوت کردم که بشنوم صدای شهرو، شبا سکوت کرد شهر که بشنوه صدای من رو
یه صدای زنده تر، حالا این منم، چیزی که هستم، جدا از من نیست نوشتن و خوندنم
اتفاقاً یادم نمیاد که شب بود یا که صبح بود دلم پر بود ،یادم نیست حالم چطور بود
پای چشم سیاه به رنگ نصفه شب، تو دلم آفتاب سر ظهر بود
سرم پایین بود، با این بود خطرم خودکارم همبازیم بود
صدای یه آدمیو می شنیدم ولی برگشتم و دیدم کسی پشتم نیست
لعنتی کسی نیست تو تو توهمی هر چند که توهم هم خیلی چیز بدی نیست
باز صدام کرد، من یه کم جا خوردم، مغزم دستور داد به پلکم پس چشام وا شد
بعد برگشتم رو به خیابون پاهام سرّ و شل شد ترس تو چشام بود جرات تو دستم
که یکی یه هو گفت: تو، هی، تویی که زمین و زمونو همش فحش میدی
با این موزیک عجیب و غریبت خوش می شی بعد تازه میگی این ویژگیته عیب نیست
عمرت و جوونیتو پاش دادی حیف نی؟ گفتم تو کی هستی؟ با من چیکار داری؟
گفت عجله نکن از هم سوال زیاد داریم تو از اونایی که فکر می کنن کوه کندن
من گفتم کجاشو دیدی تازه شروع کردم، گفت خیلیا مثل تو شروع کردن باختن
گفتم هدف داشتم اونا آرزو کردن، گفتم تو چی هستی که با این کلماتت با ریتم تند قلبم با مخم می رقصی؟
گفت من توی پشت تصویرتم، گفتم دروغه از دید من تو وجود نداری من توی تنهاییم به تو معنی میدم
گفت من یه صدام فقط که جای التماس بهت اعتراض کردم گفت دروغ تویی نه من، نه
منم لبخند زدم یه نگاش کردم سریع دویدم و برگشتم تو اتاقم دلخوش بودم تو حبابم
گفتم احتمالاً ناراحت شد و ترکم کرد ولی اشتباه کردم، اومد نشست جلومو یه نگاه کج کرد
صداشو صاف کرد و ابروهاشو خم، گفتم فکر کردم رفتی و رفتم، گفت با این فکرت باید به شعورت شک کرد
گفتم من پیش می رم واسم راه پس نیست، گفت این همه بلا اومده سر زندگیت بس نی؟
یه چند دقیقه بهم گوش بده، حرفام واست بد نی، تو ته تهش یه سرگرمی ای واسه این ملت با فکر سنتی
تو کشورت که یه مجرم غرب زده بودی، اینور آبم یه کله سیاهه غربتی تو اشتباه کردی
گفتم اصلاً حق با شماست، ممکنه بگی دیوونه م، اما، ببین من نمی دونم
تو تو این اتاقی یا این اتاق تو ذهن من؟ من اشتباه کردم ولی کسی نکرده این اشتباهو مثل من
روزا سکوت کردم که بشنوم صدای شهرو، شبا سکوت کرد شهر که بشنوه صدای من رو
یه صدای زنده تر حالا این منم چیزی که هستم، جدا از من نیست نوشتن و خوندنم
نیاز
می دونم بیمارگونه ست، ولی خالص ،ولی جالب
بعضی وقتا یه کسی رو می سازم تو خودم که خودمو بکشم به چالش
من از این جنگ معنی می گیرم، من از این فرهنگ میام
کودکیم تو عمق فکرم فریاد می کشه جنگ می خوام
من از اون زخمیام که دلمو خوش می کنم به سختیام
واسه غصه نخوردن کنج اون قفس ارزش ساختم از بدبختیام
این دفعه نوبت تو بود، بیا بجنگیم اگه بدت نمیاد
فقط از من دلگیر نشو تنهام نذار، برگرد، بیا
برگرد، برگرد، ببین برگرد، من یه کسی رو می خوام باهاش بجنگم
تو می تونی اونی باشی که این بیماریو درک کرد
من با جنگ زنده م، تو امیدوار به صلح، تو امیدوار به من، من امیدوار به تو
بگو چی می مونه تش؟، بگو باقیشو، بگو فریاد بزن، خالی شو
بگو شاید همین شروع بحثی باشه بینمون، شروع کن بازیتو
ببین این خود منم، زاده شهر هرت، زاده اشتباه
اینم خوب می دونم که آب به رود برمیگرده یه روز
ولی این ماهی مرد، تو ساخته مغز من، من ساخته مغز جامعه م
همه تغییر شکل می خوان، اما من تغییر فکر، می خواهم برگردی
برگرد، برگرد، ببین برگرد، من یه کسی رو می خوام باهاش بجنگم
تو می تونی اونی باشی که این بیماریو درک کرد
ریشه
نه نگرد، جیبامو نگرد، اون چیزی که تو دنبالشی تو مخ منه، جای دیگه نیست، یه نگاست که نقش می بنده تو چشام
یه تصویری که نمی شه کشید، یه حرفی که نمی شه زد، نه که نشه زد، نمی شه شنید، شنفتنی نیست
باید حسش کرد، همین، بهترین وقتش هم همین الآنه که پیشمی، مثل حرفام آشنا ولی عجیب، ساده ست، ولی عمیق
مثل غم، تنها کلیشه زندگی من، یه غم تکراری تلخ، گفتم باهاش بخونم، شاید همو بشناسیم یه کم
من یه فکرم نه فقط یه خواننده، فرزند امروزم از جنس آینده، تو نمی خواد مشکلو بگی، من خود اون مشکل لعنتی ام که دهن وا کرده
من نه قهرمانتم نه صداتم، نه تشنه اشکهای روی گونه هاتم، به دنیای من بیا، من اون سیبی ام که تو هنوز گاز نزدی آدم
ببین چشماتو ببند یه لحظه، می بینی من اینجام، تو منو ساختی تو مغزت
واسه تغییر، واسه افتادن یه اتفاق، یه شک، یه تردید
می بینی من دقیقاً همونجایی ام که توش باید جنگید
جایی که راه هست ولی باز نیست، جایی که تو جنگ خودت با خودتو باختی
تو جنس کیو می فروشی توی ویترینی که ساختی
تو چی هستی؟ چی میخوای؟ چی میگی؟ این مهمه تو دنیا رو چی دیدی
اگه از سرت بیرونم کردن، اگه خشک شدم، کندنم، سپردنم به باد
تو منو به خاطر تفاوتم درک کن، جای اینکه منو واسه شباهتم بخوای
من یه فکرم نه فقط یه خواننده، فرزند امروزم از جنس آینده، تو نمی خواد مشکلو بگی، من خود اون مشکل لعنتی ام که دهن وا کرده
من نه قهرمانتم نه صداتم، نه تشنه اشکهای روی گونه هاتم، به دنیای من بیا، من اون سیبی ام که تو هنوز گاز نزدی آدم
بارون شدم دونه دونه ریختم،چتر خریدی منو پس زدی، هرچند سوختم ولی ساختم
من ازون شکلا می خواستم که تو آسمون آبی شهر من ابرا می ساختن
هنوزم می خوام، صدام بزن هر وقت باشه میام، قرارمون همینجا، توی عمق فاجعه، توی مغزت
دقیقاً همون ساعتی که شب می زنه تو سر ماه که نتابه، ولی می تابه اون اونجوری که می خواد
چیه؟ چته؟ چرا اینجوری نگام می کنی ها؟ جای اینکه فکر کنی کی ام، گوش بده چی میگم بهت
تا حالا از خودت پرسیدی من مخالف چیم ها؟، من مخالف یه فکرم، یه فکر، یه فکر که به زندگی تو میده شکل
یه فکری که نوع نگاه تورو به دنیا می سازه، بهت حق میده تحمیلش بکنی بهم
من نه قهرمانتم نه صداتم، نه تشنه اشکهای روی گونه هاتم، به دنیای من بیا، من اون سیبی ام که تو هنوز گاز نزدی آدم
ممکن
مغزمو سوراخ کن، توش جرقه اول یه دنیای خوبه
من که یه ورق مچاله شدم که ارزشم شده دست خطی که رومه
من خیلی وقته نوشتم اسممو رو بخار شیشه قلبت
پس هستم تا وقتیکه بیرونت سرده و توت گرمه
منو پاکم نکن، این یه خواهش نیست، این یه هشداره
دیگه گله م از قدرت احمقا نیست، از سکوت مغزای هشیاره
هرچند منو جامعه طردم کرد، ولی بیرونم سرده و قلبم گرم
هنوز با جای لگدای قانون توی شیکم شهر همدردم
منو می فهمی یا نه؟ نگو نمی فهمی چون ساده ست
اون خیابونا حرفشو گفت با من، منم روی دیوارای شهرم آگهی کردم
به یه اتفاق خوب نیازمندیم واسه افتادن ،واسه رخ دادن
صداتو ول کن، کی می خونه بام، به یه اتفاق خوب نیازمندیم واسه افتادن، واسه رخ دادن
توی دنیای من نخواستن نتوانستنه، توی دنیای تو چی؟
واسه من زندگی بدون تغییر خود باختنه، توی دنیای تو چی؟
این زندگی مرده ست، حاصلش همین توی افسرده ست
من یه لبم رو صورت چک خورده ت، دریاب وقت نیست
اگه آسمون آبی می خوای، هشیاری و بی خوابی می خوای
کلاً اگه تو زندگیت جایی می خوای، واسه قافیه شم همراهی می خوای
این اتفاق خوب افتادنیه بندازش لعنتی، که منو تو بدجوری نسخ یه تغییریم، چرا هنو پی تقدیری؟ ها؟
صداتو ول کن، کی می خونه بام، به یه اتفاق خوب نیازمندیم واسه افتادن، واسه رخ دادن
سوز
بی حرکت، بیمار، از همه خسته و بیزار، توی برزخ بیست تا سی سال، افسردگی، بیحال
اَ اون دنیا، به این دنیا، ازینجا به یه دنیای گه تر، فقط سلولم میشه بزرگتر
پژمردگی، شل و شل تر، افتاده روی خاک، یه نسیمی اَ لای در میاد تو، خوشبو، نمناک
گیرکرده تو مرداب، ولی دنبال ساختن جریان
ولی دنبال خس خس سینه م تو نقطه اوج یه فریاد، شیرین، ولی دردناک
خیلی مشکله؟ بیا بیرون از اون دنیای خوشگلت
ایندفعه فکّتو خورد می کنم اگه بدی فردای خوبی رو مژده بم
من از این انتظار، از این انتظار افتضاح، از این آدمای تو خالی پر سر و صدا، حالم به هم می خوره
من یه کبودیم رو گونه واقعیت، از اینکه باشم روشنگر عصر جاهلیت
از سیستم کل دنیا، حکومتا، از لفظ حاکمیت حالم به هم می خوره
از این غمی که تو خونه ست، از این که می دونم این حرفا بیهوده ست
از این عکسای بچه باحالا با یه سیگار و یه نگا به دوردست، حالم به هم می خوره
رفتم و میرم باز، هرچند خسته و داغون شده پام، هرچند از این دویدن ابدی تو این جاده بی فرجام
حالم به هم می خوره، حالم به هم می خوره ببین، حالم به هم می خوره
پنج تا حواس حامی من، شدن پنج گنج نظامی من، مقصر کیه؟ حکومت لابی یا خامی من؟
مهم این نیست، مهم ریشه ست، واسه تو مهم بلیط تو گیشه ست
واسه تو مهم تجارته بیشتر، من دلم خوشه به پیله م، به این که به زودی پروانه میشم
به دود جمع شده پشت ششام، به خودگونه بودن، به من کنج اتاق، تو پی مُدی، من رو کاغذ پی اندیشه م
نیست اثری از رشد، زندگی رنگ پریده ست، تفسیر دنیا از نگاه من فقط سه کلمه ست
دوره افول بشریت، دوره رنج، دوره زجر، مقصد ثریا بنیان کج و من حاصل یه خودکشی تو دنیای دیگه م
شد غصه غذام تو این توهم باشکوه به اسم دنیا مخدّر هواست
احمق منم که فکر می کنم هنوز مسکن دواست
نه فقط سرّم می کنه، از هر چیزی که به چشم می خوره، لعنتی حالم به هم می خوره
در نیمه بازه، من نیمه جون، همین چند دقه قبل یه نسیمی از بالا منو به سمت خودش می کشوند
قدم به قدم، می رسم به مارپیچ پله ها، تو فکر یه سقوط، تو فکر یه انتقام
رفتم و میرم باز، هرچند خسته و داغون شده پام، هرچند از این دویدن ابدی تو این جاده بی فرجام
حالم به هم می خوره، حالم به هم می خوره ببین، حالم به هم می خوره
برش
رو یه لبه م، زمین صدا می زنتم، آروم در گوشم میگه بپرم
بالا سرم آسمون، زیر پاهام یه ساختمون سه طبقه ست، دو به شک
تو یه برزخ، بین خوب و بد، بین خواب و بیداری، بین توهم و واقعیت، بین درست و غلط
با دنیا غریبه م، نمی دونم قضیه چیه، قدرت وایسادن یا جرات پریدن؟ ها؟
واسه من زندگی یه چرخه ست یا باهاش می چرخی یا خودتو جدا می کنی ازش
تو تش میشی من که فاصله ت با مرگت میشه یه فشار رو پنجه ت، می پرم
می رسم به طبقه سوم که یه خونه ست که توش یه خونواده وقت می گذرونن
بابای خونه روی مبل، با یه لیوان چایی جلوش، با یه زیرپوش آبی بدرنگ تنش
از زیر قاب عینکش روزنامه عصرو می خونه، جلوش تو تلویزیون یه اتوکشیده احمق دروغ می بافه واسه مردم بدبخت
مامان خونه کجاست؟ اونور فکرش مشغوله بد، اینو من از حرکت بی صدای لباش می فهمم، توی زندگیش فقط بوده نگران بچه ش
بچه ش اونور تو یه اتاق، پشت یه میز، با یه هدفون تو گوش، از آزادی می نویسه واسه تغییر مسیر مردمی که ژنتیکی دیکتاتورن
همه دنبال جنجالن، اون دنبال یه جرقه ست، دنبال کشف راز زیر بالهای یه پرنده ست
اونا منو یه لحظه دیدن، هل شدن سریع دویدن به سمتم
من رد شدم، اونا به من دیر رسیدن، به من دیر رسیدن، به من دیر رسیدن
رد شدم رفتم، ازونایی که پی جنجالن، از این زندگی سقوط کردن، سقوط کردی، سقوط کردم، سقوط کرد
منو جاذبه می کشید پایین، یا شاید دافعه هل می داد، نمی دونم
هر چی که بود سرعتم بیشتر شد رسیدم به یه اتاق، پر دود، پر سکوت
یه جوون حل شده لای صدا، لای حروف، تحت نظر، تحت شنود، ولی محکم و مغرور
رفیقاش اونو ترک کردن، با دشمناشم نه دلیلی واسه صلح داره، نه چیزی واسه جنگ کردن
من تو هوا معلق بودم یه هو دید منو دوید به سمتم، از حال و روزش بیشتر نمی گم
کلاً بعضیا قرار نیست بفهمن، پس چه فایده گفتن؟، بعضی وقتا باید رد شد و رفت، مثل من
که رد شدم رفتم، ازونایی که پی جنجالن، از این زندگی سقوط کردن، سقوط کردی، سقوط کردم، سقوط کرد
طبقه اول یه دیوونه ست، نا امیدی حاکم خونه ست
جلو آینه وایساده و با خودش حرف می زنه، چی میگه نمی دونم
فقط تند تند پلک می زنه و انگار می گه حالش به هم می خوره از این زندگی چرت
در خونه نیمه بازه الآن پا شده و داره می ره سمتش، حیف
تو فکر سقوطه، تو فکر انتقامه، از کی؟، از تو، از خودش، از من، از همه آدمای این شهر که همو نمی فهمن
جلوشو نمی گیرن چون این یه جنجال جدیده
همین الآن کلیشون این پایین وایسادن از من فیلم می گیرن
منتظرن ببینن که من چه جوری و کی می میرم
رد شدم رفتم، ازونایی که پی جنجالن، از این زندگی سقوط کردن، سقوط کردی، سقوط کردم، سقوط کرد
اشتباه
از این صدا تا گوش تو شاید فاصله ای نیست ولی پر از اتفاقه
پر از اتفاق بد بعد یه اشتباه خوب، چه خوب اشتباه کردم من چه خوب
چه خوب بود حس اولم که گفت لباتو وا کن، دنیا رو محکم صدا کن
زنده باد اشتباه خوب من، کردنی ترین اشتباه زندگیم، بعدش انتظار واسه اتفاق روز بعد
تو کوچه پس کوچه های شعرم تو طول روز، تو عرض شب، من به دنبال سه بخشم
که آی اولش کلاهی رو سرش نباشه، رای دومش منو وصل کنه به بخش سومش، مش
من زنده میشم حتی با حضور ناقصش، تو یه لکه نور نشونم بده تا من دنیا بسازم از انفجار و تابشش
وقت اینه که بگم که اشتباه کردم، زنده باد اشتباه خوب من، کردنی ترین اشتباه زندگیم، اشتباه خوب من
درود به تو که با اون ذهن بازت دنبال یه راه جدیدی واسه بیان اعتراضت
تو بهترین تکرار اشتباه خوب منی، تو بهترین اتفاق هرروز منی
که آفتابش یه لکه نور بوده، شامگاهش پر از اشتباه خوب بوده
یه اشتباه خوب کردم که صدای شعرم با ریتم قلبم جور بوده
من وقتی دیدم یه سیب افتاده زمین دافعه آسمونو کشف کردم، نه جاذبه زمین
منو تو شکل همیم، ولی همفکر هم نه، قلم مثل یه شکاره و من فکر حمله م
پس بذار اشتباه کنم، ولی از اشتباهم ساده نگذر، این داستان زندگیمه
کلی حرف خوابه توش، گوش بده، هرچند دیگه وقتش نیست
وقت اینه که بگی که اشتباه کردی، زنده باد اشتباه خوب تو، کردنی ترین اشتباه زندگیت، اشتباه خوب تو
وقت اینه که بگم که اشتباه کردم، زنده باد اشتباه خوب من، کردنی ترین اشتباه زندگیم، اشتباه خوب من
وقت اینه که بگی که اشتباه کردی، زنده باد اشتباه خوب تو، کردنی ترین اشتباه زندگیت، اشتباه خوب تو
دیدگاهی بنویسید
برای مشاهده دیدگاه های کاربران یا نوشتن دیدگاه کُلی راجع به این نوشته روی آیکون رو به رو کلیک کنید.